گذر از نظام سرمایه‌داری به جهان بدون قطب-راهبرد معاصر
یادداشت عماد الحطبه، تحلیلگر اردنی؛

گذر از نظام سرمایه‌داری به جهان بدون قطب

اروپای ورشکسته و ناکام از تداوم غارت ملت‌ها، به‌تدریج مستعمرات خود را در آفریقا از دست می‌دهد، ولی همچنان در جست‌وجوی جایگاهی برای خود در نظام جدید چندقطبی است، دقیقاً کاری که ژاپن و سایر کشورهایی که در آرزوی تحقق منافعشان هستند، انجام می‌دهند.
عماد الحطبه؛ تحلیلگر اردنی
تاریخ انتشار: ۰۸:۳۱ - ۰۸ مهر ۱۴۰۲ - 2023 September 30
کد خبر: ۲۰۵۷۱۳

گذر از نظام سرمایه‌داری به جهان بدون قطب

 

به گزارش «راهبرد معاصر»؛ با هر خبری که نشان دهنده افزایش تقابل میان مثلث سرمایه داری به سرکردگی آمریکا و اقتصادهای نوظهور به رهبری چین و روسیه باشد، صحبت از جهان آینده که مبتنی بر چندقطبی و دال بر شکست آمریکا به عنوان تنها قطب جهان پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و نظام های سوسیالیستی است، به گوش می رسد.


به نظر می آید ایده جهان چندقطبی برای کشورها و مردمانی که در سه دهه گذشته از توحش اقتصادی و نظام تک قطبی رنج کشیده اند، جذاب باشد. تبلور این اندیشه به حدی است که دستاورد همه مردمان ستمدیده کره زمین تلقی می شود و همگان به دنبال چنین الگویی هستند، گویی رهایی از نظام تک قطبی و گرایش به نظام مبتنی بر قطب های مختلف، سرنوشت محتوم مردمانی است که آرزوی استقلال برایشان دست نیافتنی به نظر می آمد.

تاریخ بشریت هرگز نظامی تک قطبی و وحشیانه مانند سرمایه داری را که در سه دهه گذشته بر جهان مسلط شده، جان صدها میلیون انسان را گرفته و مردم و فرهنگ ها را به شکلی بی سابقه در تاریخ نابود کرده اند، ندیده است


بشریت در تاریخ خود هرگز دوره ای ندیده است که در آن یک یا چند قطب در کنترل سرنوشت مردم و کشورهایشان ناتوان باشند؛ بنابراین می‌توان گفت، تاریخ بشر، آوردگاه جنگ‌هایی بوده که به وسیله قطب‌های زیاده خواه هدایت می شده و بهایش را مردمان ستمدیده‌ای پرداخت کرده اند که نهایت آرزویشان داشتن امنیت و حفظ جان خود و فرزندانشان بوده است.  حوادث تاریخی یک بار و نه چندین بار رخ می‌دهند، همان گونه که مارکس معتقد است، در تاریخ روزهای بی‌شماری گذشته که فقرا بهای رؤیاهای ثروتمندان را با خون فرزندانشان پرداخته اند.


تاریخ بشریت هرگز نظامی تک قطبی و وحشیانه مانند سرمایه داری را که در سه دهه گذشته بر جهان مسلط شده، جان صدها میلیون انسان را گرفته و مردم و فرهنگ ها را به شکلی بی سابقه در تاریخ نابود کرده اند، ندیده است. نظام  سرمایه داری با تحقیر به جان انسان ها می نگرد، زیرا چیزی جز تعداد زندگان یا مردگان نمی فهمند که باید در چرخه ماشینی تولید برای نظام سرمایه داری کار کنند.


به نظر می‌آید ابن خلدون دنیای امروز ما را خوب توصیف کرده است؛ آنجا که می‌گوید « قوم مغلوب همواره شیفته تقلید از شعائر و آداب و طرز لباس و مذهب و دیگر عادات و رسوم قوم غالب است، زیرا در نهاد انسان همواره اعتقاد به کمال و برتری قوم پیروزی که ملت شکست خورده را مسخر خود می کند، حاصل می شود».


امروز ما به ایده قطبی گری به عنوان وسیله‌ای برای اداره جهان اعتراضی نداریم؛ اعتراض ما معطوف به این است که تعداد قطب ها باید قابل قبول باشد. نبرد جاری میان قطب ها نبرد انتقام شکست خوردگان است که به دنبال شکست دادن آمریکا در وهله نخست و در وهله بعد، برخی کشورهای اروپایی مانند انگلیس و فرانسه هستند.


بیایید عراق و افغانستان را به یاد بیاوریم، زمانی که آمریکا با تمام توان و با کمک متحدانش آمد و این دو کشور را ویران کرد؛ سپس مجبور به عقب نشینی شد هرچند این موضوع به عنوان طرف غالب برایشان آسان نبود. هدف اولیه نظام سرمایه داری از جنگ افروزی، فارغ از محاصره ایران و ایجاد کانون های تنش در اطراف این کشور یا در اختیار گرفتن مواد مخدر به عنوان یکی از پررونق ترین، رو به رشد ترین و سودآورترین انواع تجارت، ایجاد گروه هایی از جنگجویان آموزش دیده همچون القاعده تحت امر دستگاه های امنیتی آمریکا و استفاده از آنها در جنگ های نیابتی علیه سوریه، لیبی و یمن بود.


برای نظام سرمایه داری فرقی نمی کند چه کسی از کدام ملیت در لیست کشته شدگان باشد، آمریکایی، فرانسوی، عرب یا افغان؛ بلکه هدف نظام سرمایه داری موفقیت در اجرای طرح و تحقق اهدافش است.


تردیدی وجود ندارد یک کشور به تنهایی نمی تواند نظام سرمایه داری بین المللی را شکست دهد، اما تاریخ خواهد نوشت جرقه بارز دنیای جدید از سوریه آغاز شد؛ زمانی که ارتش سوریه محکم ایستاد و متحدانش از ایران و محور مقاومت به یاری اش آمدند تا نخستین شکست را به ایدئولوژی سرمایه داری در منطقه تحمیل کنند.

برای نظام سرمایه داری فرقی نمی کند چه کسی از کدام ملیت در لیست کشته شدگان باشد، آمریکایی، فرانسوی، عرب یا افغان؛ بلکه هدف نظام سرمایه داری موفقیت در اجرای طرح و تحقق اهدافش است


استواری محور مقاومت مسیر روسیه را برای بازگشت به عرصه سیاست بین‌الملل به عنوان بازیگر اصلی باز کرد و چین توانست نقش سیاسی -اقتصادی خود را در حمایت از محور مقاومت حفظ کند. پکن اقتدارش را در حمایت از مسکو در عملیات نظامی ویژه روسیه در اوکراین نشان داد و ادامه آن با قراردادهای همکاری راهبردی چین با ایران و سوریه و همچنین ایفای نقش مؤثر در گروه بریکس همراه شد.


اکثریت قریب به اتفاق روشنفکران امور بین الملل معتقدند، دستاورد واقعی نظام چند قطبی، ظهور روسیه و چین و شاید هند و برزیل به عنوان قطب های جدیدی است که می تواند دیگر کشورها را از مدار وابستگی به یک قطب خارج کند.


چندی پیش پولتیکو درباره اختلاف فرانسه و آلمان بر سر سامانه موشکی حافظ حریم هوایی اروپا گزارشی منتشر کرد. در حالی که آلمان از خرید سامانه های موشکی به وسیله رژیم صهیونیستی حمایت می کند، فرانسه تولید موشک در داخل اروپا را ضروری می‌داند، زیرا موشک‌های آمریکا هزینه دفاع از اروپا را بالا می‌برد و باعث افزایش وابستگی نظامی به آمریکا می‌شود.


اروپای ورشکسته و ناکام از تداوم غارت ملت ها، به تدریج مستعمرات خود را در آفریقا از دست می دهد، ولی همچنان در جست و جوی جایگاهی برای خود در نظام جدید چندقطبی است، دقیقاً کاری که ژاپن و سایر کشورهایی که در آرزوی تحقق منافعشان هستند، انجام می دهند. 


این سؤالات ذهن مردم را به خود مشغول کرده که آیا جهان می تواند قطب قابل اتکا داشته باشد، نه به معنای نظامی، بلکه به معنای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی؟ قطبی که برای جهانی بدون قطب می‌جنگد که زبان آن منافع مشترک، احترام به حاکمیت ملی دولت‌ها و فرهنگ ملی مردمان سایر کشورهاست؟


در جهان تک قطبی نظام سرمایه داری ناخودآگاه سقوط خواهد کرد، زیرا مبتنی بر بهره کشی از دیگران و اولویت بخشی به منافع اقلیت ثروتمند بر اکثریت فقیر است. در دنیای بدون قطب عدالت حاکم خواهد شد و به جنگ نیازی نخواهد بود.

 
آیا دانش و فناوری ای که به دست آورده ایم کمک خواهد کرد متوجه شویم دشمن بشریت دولت یا مردم خاصی نیستند، بلکه فقط نظام سرمایه داری است؛ نظامی که عامل تمام فجایع بشری در دنیای مدرن است؟ پس شعار ما مبارزه جهانی در راستای تحقق جهانی بدون قطب خواهد بود.

 

ارسال نظر